برخی از هموطنان عزیز و محترم معتقد هستند که «تحریم نکنید ایران را، به جنبش سبز کمک کنید و از مردم ایران حمایت نمائید». از آن طرف هم دولتهای ۵ + ۱ دارند همان کاری را با ایران میکنند که طرف با متجاوزان به ناموسش کرد و تا آنها مشغول فلان کار بودند با زن وی، طرف چندبار پایش را از خطی که دورش کشیده بودند بیرون گذاشت. فعلا که ۵ + ۱ چندباری پایش را از خط بیرون گذاشته و احتمالا با همین روش میخواهد جلوی غنیسازی ایران را بگیرد. این میان من نمیفهمم:
اول) منظور از «کمک» و «حمایت» چیست؟ دقیقا غرب باید چکار کند تا از نظر ما «کمک» و «حمایت» باشد به جنبش سبز؟ پناهندگان ما را راحتتر بپذیرد؟ زمان رادیو و تلویزیون در اختیار ما قرار دهد؟ سوار جاروی خود شود و چوب ستاره دار خود را تکان دهد ناگهان همه ایران تحت پوشش اینترنت سریع بدون محدودیت قرار گیرد؟ دیپلماتهای ایرانی را وارونه سوار خر کند دور شهر بگرداند؟ به ایران دیگر یک سنجاققفلی هم نفروشد؟ هر مقام ایرانی که به خارج سفر کرد بگیرندش بیاندازندش توی هلفدونی؟ چهکار باید بکنند؟
دوم) رهبر و رئیس جنبش سبز چه کسی است که غرب بتواند با او درباره برنامههای هستهای ایران و یا احیانا کمک و حمایت و پشتیبانی صحبت کند؟ درست است که جنبش سبز خودجوش است و به معنای مصطلح آن «سر»ی ندارد که کسی بخواهد آن را قطع کند و قال قضیه را بکند اما در عین حال این نداشتن «سر» باعث این میشود که خارجیها ندانند دقیقا با چه کسی/کسانی طرف هستند. برای همه ما هفتاد و پنج میلیون نفر که نمیتوانند تکتک مذاکره کننده هستهای بفرستند.
سوم) مطالبه اصلی جنبش سبز بر سر کار آمدن آقای مهندس «موسوی» است. معلوم نیست چنین چیزی چقدر زمان میبرد که دولتهای غربی صبر کنند تا آن هنگام. البته به خود دولتهای غربی هم این ایراد وارد است که حداقل شش سال است دارند دست دست میکنند و مذاکره و از این قبیل آخرش هم تا حالا که فعلا کوه موش زائیده. تا زمان داشتند کاری بکنند ایستادند سر کوچههایشان و تخمه شکستند و بیانیه دادند و نچنچ الکی فرمودند. حالا شب امتحان میخواهند به ضرب قهوه بیدار بمانند و کتاب کلفت هستهای را با نمره ده قبول شوند. زمان مسئله مهمی است که ایران در پی خریدش است و غربیها هم تا کنون خروار خروار در اختیار ایران قرارش دادهاند.
چهارم) از کی تا بحال درخواست «کمک» و «حمایت» از خارجی در این مملکت چیز خوبی شده؟ جنبش سبز وطن دوست است. یک جنبش داخلی است. چرا ما باید برویم در خانه غربیها زنگشان را بزنیم تا راه رضای خدا یک کاسه «حمایت» و «کمک» بدهند دست ما؟ تاریخ صدساله اخیر ما پر است از مثالهائی که خارجیها گوسفند امام رضا را مجانی نچراندهاند. اصلا مگر خود ما که این همه انگشت میتپانیم توی سوراخ لبنان و فلسطین و غزه و سودان و اینور و آنور دنیا، همه این کارها را برای این میکنیم که خیلی مامانی و ناز هستیم؟ خارجی اگر کمک و حمایت کند بعدا سهم میخواهد. داریم سهم آنها را بدهیم؟
پنجم) خدائیاش این همه تحریم که در این چند سال شدهایم چقدر بر سطح زندگی مردم ما و طبقه متوسط ما «فشار» وارد کرده است؟ این تحریمهای آبدوغ خیاری بیشتر بهدرد پز دادن روزنامههای غربی میخورند و عر و تیز احزاب مختلف در آن کشورها جلوی همدیگر که ببینید ما ارواح خیک عمهمان چقدر قوی هستیم که ایران را تحریم میکنیم تا دیگر کسی به ایران «چسب دوقلو» نفروشد. مردم غرب هم که نمیدانند ایران را با I مینویسند یا با P یا با Q فکر میکنند دولتمردانشان عجب هرکولی هستند.
ششم) این مات و ملنگهای غربی حداقل سه سال است دارند حرف از تحریم بنزین ایران میزنند. اگر عمه خدیجه من هم راس سازمان تهیه فراوردههای نفتی نشستهبود میدانست که در این سه سال باید بگردد یک راه جایگزین پیدا کند. آقایان که خودشان همه دنیا را درس میدهند در این امور مسلما طرح و نقشه دارند برای بنزین. یکی نیست به این غربیها بگوید آخر اگر خیر سر امواتتان میخواهید ضربه به این بزرگی به ایران بزنید چرا سه سال است که آن را سر کوی و برزن جار میزنید؟ اگر هم نمیتوانید لقمه به این بزرگی بردارید پس شکر زیادی میخورید از اول قضیه را مطرح میکنید.
همان قضیه ملانصرالدین شده که سپر بزرگی برداشته بود و عربده میکشید و گو… در میداد. از او پرسیدند چکار میکنی؟ گفت دارم به جنگ دشمن میروم. به همین دلیل است که عربده میکشم تا دشمنم بترسد. پرسیدند چرا دیگر فرت و فرت میگو…ی؟ گفت چون خودم میترسم. حالا جنابان ۵ + ۱ هم مدام دارند داد میزنند و به سپر میکوبند که بنزین بنزین بنزین، از آن طرف هم ضربالعجل سه ماهه و شش ماهه و یک ساله به ایران میدهند برای تعلیق غنیسازی.
هفتم) البته باید قبول کرد که تحریم ایران -از هر نوع که باشد- کار سادهای نیست. بقول طرف «کار یک شب و دو شب و یک نفر و دو نفر» نیست!!! فعلا همه ۵ + ۱ باید بروند بچهمحلهایشان را جمع کنند بیاورند خانهشان تا بلکه این «کار» مهم انجام شود و داماد غربی سربلند از حجله بیرون بیاید با یک عدد سانتریفیوژ متوقف شده!