کامنت وارده از «فورکلارنده» عزیز در پای پست «نه تو تنها نیستی». فقط یک کلمه این متن زیبا را من عوض کردم تا اسم واقعی این دوست خوب معلوم نشود. هیچ توضیحی و پاسخی ندارم الا اینکه ذهن من این متن را انداخته توی یک دایره و مدام دارد آن را تکرار میکند. بخوانید و از زیبائی خالص لغات لذت ببرید و بر فشار خالصی که بر اعصاب آدمها در کشورمان وارد میشود بگریید.
=========================
میدونی محمد جان عشق یعنی چی؟
یعنی اینکه دوستت به ضرب گلوله کشته بشه و تو برای پس گرفتن جسدش زیر ضربه های ناجوانمردانه ی باتون ها له بشی.
عشق یعنی اینکه خواهر دوستت که حامله هست برای وطنت باتون بخوره و فرشته ی کوچولوی توی شکمش سقط بشه.
عشق یعنی اینکه بعد از تمرین ریاضی برسی توی محله و ببینی دوستت لنگان لنگان و با پیراهن پاره پاره و خونین از سر کوچه بیاد و تو فقط بتونی برسی و بغلش کنی و اشک بریزی.
عشق یعنی اینکه توی یه روز چند تا از بدترین خبرهای عمرت یکجا بهت برسه.
عشق یعنی اینکه وقتی دارم اینها رو برات مینویسم اشکهام دونه دونه روی صفحه ی کیبورد بچکه و بهت بگم…. هی مرد!!! هیچوقت آرزو نکن ایران باشی.
عشق یعنی اینکه نا امید باشی از اینکه بعد از ریخته شدن خون دوستت و از دست دادنش بعد از باتون خوردن دوست دیگرت و بعد از خونین شدن صورت و بدن و سقط شدن بچه ی توی شکم خواهر دوستت تمام این سر و صداها بخوابه و یه روز از خواب بلند بشی ببینی که بازم زیر سلطه ی دیکتاتوری اسلامی داری زندگی میکنی و به خودت تلقین کنی شاید زندگی یعنی همین؟؟؟
عشق یعنی اینکه برای خلاصی از این زندگی بزنی زیر همه چیز و دلت رو به دریا بزنی و بگی من فردا میرم و انتقام همه ی عزیزانم رو انتقام همه ی دوستام رو از این لباس شخصی ها میگیرم و بعد میمیرم.ولی تا انتقام نگیرم هرگز.
عشق یعنی اینکه از شدت دلسوزی بغض توی گلوت تمام وجودت رو بسوزونه و تو نتونی کاری بکنی.
برای یه ریزه دموکراسی.برای یه تیکه سکولاریسم.
لعنتی پاشو. تو مردی نباید اینجا بشینی و گریه کنی.نه اما چه فایده ما هر قدر هم زیاد باشیم هیچ کاری نمیتونیم بکنیم.
کاش من رو شکنجه میکردن و با باتون میزدنم کاش 12 تا گاز فلفل توی صورتم خالی میکردن و ناخن انگشتهام رو میکشیدن با قمه های نامردشون بدنم رو پاره پاره میکردن.اما فقط منو. کاش زنها و اون بچه ی 4 ساله رو کتک نمیزدن بجاش منو میزدن.کاش یه میز ریاست جمهوری اینقدر ارزش نداشت که بخاطرش یه دوست کشته بشه.کاش اسلحه ها به جای گلوگه گُل شلیک میکردن و نارنجک ها به جای صدای بوممممم!!! داد میزدن مردم دوستتون دارم.
کاش گاز های اشک آور به جای طعم تند و کشنده ی فلفل بوی عطر گل میدادن.
کاش باتون ها برای حیوانات هم استفاده نمیشدن کاش… کاش… کاش … کاش به جای صدای گریه و آه و ناله این روزها صدای خنده و شادی از مردم میرسید به گوشها.
کاش چیزی به اسم جنگ و درد و بد بختی توی دنیا وجود نداشت.
کاش اشکهام بند بیاد و بتونم بخوابم.
ساعت 2:10 بامداد روز یکشنبه 31 خرداد ماه سال 1388 از طرف «فورکلارنده».دوستی در این سمت دنیا از دل بد بختی ها و نا امیدی ها.
بهترین ها رو برات آرزو میکنم محمد.
====================
همانگونه که در بالا گفتم این متن کامنت وارده از «فورکلارنده» عزیز در پای پست «نه تو تنها نیستی» بود.